من که خوفم ولی واسه تولد لیام تهران نیستم!
اول خواستم واستون درباره لری (هری + لویی) مطلب بذارم بعد نظرم عوضید اومدم راجبه شیربرنج مطلب بذارم
شیر برنج گفته من میخوام با زین ازدواج کنم!(منم میخوام با هری ازدواج کنم!) بعد گفته که من از این میترسم که زین قیافه ی بدون آرایشمو ببینه (خودش میدونه چه عجوزه ایه!) بعد گفته من دو هفته یک بار میرم حموم(چندش!)
قیافهبی ریخت پری: